معنی خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده, معنی خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده, معنی ocblcbj، [اj ljbj lاc;c xpkتla، /clاc، ptاc، ptc ljjbi، ocbljjbi, معنی اصطلاح خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده, معادل خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده, خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده چی میشه؟, خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده یعنی چی؟, خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده synonym, خردکردن، جان کندن کارگر زحمتکش، پرکار، حفار، حفر کننده، خردکننده definition,